انسان همیشه می خواهد سر از هر چیزی دربیاورد!

به گزارش لیسون، کنجکاوی انسان بعد از وقوع هر حادثه چه پیش می آید، داستان خلق می کند. لحظه های واقعه انسان را به دنبال خود می کشد و فراغ خاطری به او می دهد و دلبستگی او را به داستان فراهم می آورد.

انسان همیشه می خواهد سر از هر چیزی دربیاورد!

به گزارش، سرگرمی یکی از عواملی است که بشر را از دیرباز به سوی داستان کشیده است و نتوانسته خود را از آن رهایی دهد. کنجکاوی انسان که بعد از وقوع هر حادثه چه پیش می آید، داستان خلق می نماید. لحظه های واقعه انسان را به دنبال خود می کشد و فراغ خاطری به او می دهد و دلبستگی او را به داستان فراهم می آورد. عمده ترین این دلبستگی ها، نیاز به لحظه هایی است که انسان خواسته خود را فراموش کند و با خیال پردازی زندگی یکنواخت خود را تنوع ببخشد. والتر بنیامین (1892 - 1940) در مقاله قصه گویی عصری را توصیف می نماید که در آن انسان هنوز می توانست تجربیاتش را، آن هم به نحو دهان به دهان، منتقل کند. زمانی بود که انسان ها به گوش سپردن به قصه های غریب از زبان یکدیگر علاقه نشان می دادند.

قصه گویانی بودند که سینه شان پر از ماجرا های شگفت بود یا عمری را در سفر گذرانده و از احوال سرزمین های دور و نزدیک باخبر بودنـد. سندباد نمونه ای از قصه گویان نوع دوم است که وقتی از سفر دریایی اش به خانه بازگشت، هفت شب پیاپی مردمش را به خانه دعوت کرد تا از چیز های غریبی که به چشم خود دیده یا به گوش خود شنیده بود، برای آن ها تعریف کند و از دل این قصه گویی، مخاطبین امید به پند و اندرزی داشتند که به آن ها حکمتی بیاموزد؛ حکمتی که گویی غایت نخستین به روایت درآوردن زندگی بود. شبکه ارتباطات انسانی وجود داشت که شیوه عمل قصه گو به نوعی معرف آن بود؛ ارتباطات صمیمی و چهره به چهره حالا خود برای ما بسیار غریب می نماید. برای ما که حالا دیگر باید در جایی نزدیک به انتها روندی که مصادف خواهد شد با زوال قصه گویی به سر بریم؛ همان روندی که بنیامین عقیده داشت اولین نشانه آغاز ظهور رمان در عصر جدید است.

گفته اند: بقای داستان را زمان تعیین می نماید و بسیاری از داستان ها وجود داشته اند که در زمان انتشارشان با استقبال بسیاری همراه بوده اند، اما بعد از گذشت دو، سه دهه جز اسمی از آن باقی نمانده است. از این رو، هرگز نباید اعتبار و ارزشی برای داستان هایی که در مدتی کوتاه به چاپ های متعدد رسیده، قائل شد و کمتر پیش آمده که چنین کتاب هایی چندان دوام بیاورند.

دوره ای از نظر بازار فروش را پشت سر می گذارند و فراموش می شوند. اغلب از این کتاب ها با عنوان داستان های عامه پسند یاد می کنند، اعتبار و تداوم زمانی کوتاه مدتی دارند و یک بارمصرف هستند، اما داستان هایی که در زمان طولانی به چاپ های متعدد می رسند، آزمایش خود را پس می دهند و ارزش و اعتبارشان مسلم می شود. ارسطو برای داستان سه رکن قائل شده: آغاز، میانه، امروز. اثری می تواند از سه خصوصیت لازم برای موفقیت و بزرگی هر نوشته خلاقه ای برخوردار باشد که شیوه روایت خاص خودش را داشته باشد؛ سه خصوصیتی که از آن ها با عنوان عمومیت، اعتبار و خُلقیت نام می برند.

یک؛ عمومیت: به این معنا که اکثریت ایرانی های کتاب خوان اثر را خوانده باشند یا دست کم اسم آن را شنیده باشند؛ مثل رمان سووشون که از شیوه روایت مکتب واقع گرایی برخوردار است و چاپ های متعددی به خود دیده و هنوز هم مطرح است.

دو؛ اعتبار: یعنی علو ارزش ادبی آن در کل از نظر صاحب نظران مورد تایید قرار گرفته باشد.

سه؛ خُلقیت: به این معنا که به پاره ای از جنبه های خاص ملی و هویتی ما پرداخته باشد؛ خواه بر افراط و تفریط ها و عیوب و ناشایستگی های اخلاقی و اجتماعی ما دست گذاشته باشد، مثل یکی بود یکی نبود، خواه از محسنات، صفات مثبت و آرمان گرایی ما ایرانی ها صحبت کرده باشد.

منبع: روزنامه خراسان

منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
انتشار: 16 آبان 1398 بروزرسانی: 6 مهر 1399 گردآورنده: lison.ir شناسه مطلب: 433

به "انسان همیشه می خواهد سر از هر چیزی دربیاورد!" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "انسان همیشه می خواهد سر از هر چیزی دربیاورد!"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید